به گزارش پایگاه خبری سرمایه گذاری آنلاین،بهطوری که دیگر صرف تاکید بر عوامل بنیادی توجیهکننده این مسیر نیست و فشار نقدینگی تازه محرک اصلیتری در روند قیمت سهام شده است. تازهواردهایی که به نظر میرسد پولهای خود را سراسیمه وارد این بازار کردهاند و احتمالا به دنبال سودهای نامتعارف در کوتاهمدت هستند. از نگاه تحلیلی میتوان این رفتار را نوعی «دورهگردی» در بورس ارزیابی کرد که بدون تردید بازندههایی در کوتاهمدت و بلندمدت خواهد داشت. بررسی چرخههای رونق بورس تهران و نگاهی به تجربیات گذشته میتواند نقشه راه مناسبی باشد تا بازیگران بورسی را یاری کند و همزمان سهم بالای سیاستگذار را در کاهش خسارات احتمالی برجسته سازد.
تفاوت دو استراتژی بورسبازان
بهطور کلی دو الگوی متفاوت در بازارهای مالی دنیا از جمله سهام تعریف میشود. افرادی که با نگاهی بلندمدت اقدام به خرید یک دارایی میکنند و بازدهی خود را در بازههایی طولانی به دست میآورند. این گروه به «سرمایهگذاران» موسوم هستند و در حقیقت نوع نامگذاری نیز نشان میدهد آنها سرمایهگذاران واقعی در اقتصاد هر کشور هستند.دسته دوم اما با هدف کسب سود حداکثری در کوتاهترین زمان ممکن اقدام به «سفتهبازی» یا «سوداگری» میکنند. این گروه را در ادبیات مالی میتوان «معاملهگر روز» نامید که به دلیل کسب سودهای ترکیبی میتوانند بازدهیهای جذابی در دوره زمانی کوتاه به دست آورند. البته همین اثر ترکیبی در مسیر کاهشی نیز باعث زیانهای هنگفت این افراد میشود. مثلا فرض کنید یک معاملهگر در طول یک روز بتواند 3 درصد نوسان بگیرد. تکرار این بازدهی میتواند در کمتر از 24 روز معاملاتی، سرمایه فرد را دو برابر کند!
اما به دلیل هزینههای معاملاتی و ریسک تلاطم قیمتی روزانه، بسیاری از معاملهگران روزانه در میانمدت با زیان مواجه میشوند. بر این اساس است که عمده خبرگان بازارهای مالی، معاملهگری روزانه را به افراد با ویژگیهای خاصی محدود میکنند. این افراد اولا باید ریسکپذیری بسیار بالایی داشته باشند. ثانیا تسلط بالا نه تنها بر عوامل بنیادین تعیینکننده مسیر قیمتها، بلکه بر روندهای تکنیکال و رفتاری نیاز اصلی معاملهگر روز محسوب میشود. همچنین، این نوع فعالان بورسی باید تمام وقت خود را صرف معاملهگری سهام کنند و در نتیجه نمیتوان با این استراتژی، بورس را شغل دوم یا منبع درآمد ثانویه در نظر گرفت. بر این اساس، توصیه عمومی به فعالان بازار سهام در تمام دنیا و به ویژه برای تازهواردها داشتن نگاهی بلندمدت است. روندهای تاریخی بورس تهران نیز تاکید میکند نگاه بلندمدت میتواند سودهای بسیار مناسبی را عاید سرمایهگذاران کند که این سودآوری مستقل از نوسانهای کوتاهمدت است. مثلا بازدهی شاخص سهام از ابتدای سال 92 تاکنون حدود 380 درصد بوده است که متوسط سالانه 33 درصد سود را عاید سرمایهگذاران خود کرده است. این رقم در مقایسه با سایر فرصتهای سرمایهگذاری بسیار جذاب و منطقی ارزیابی میشود. به ویژه آنکه اگر توجه شود این بازدهی برای شاخص کل بورس است و قطعا سبدهایی از سهام وجود داشته که سودآوری به مراتب بالاتری را به همراه داشتهاند.
توهم خودتاییدشونده یا سوداگری حرفهای؟
رصد معاملهگران بورس تهران نشان میدهد در دورههای رونق که با ورود پرشتاب نقدینگی همراه میشود، بسیاری از فعالان رویکرد «معاملهگر روز» را برمیگزینند. بسیاری از این افراد در کوتاهمدت و سوار بر موج صعودی بورس سودهای قابل توجهی را در کوتاهمدت کسب میکنند. این مساله سبب میشود آنها بر خلاف توصیه کارشناسان، استراتژی کوتاهمدت را به مراتب بهتر از دیدگاه بلندمدت ارزیابی کنند و کسب سودهای سریع اعتماد به نفس آنها را نیز افزایش میدهد.
از آنجا که در دورههای ورود نقدینگی تازه تعداد این دسته از معاملهگران افزایش مییابد، رفتار سوداگری و صعودهای ممتد در معاملات غالب میشود. این موضوع سبب نوعی «خودتاییدی» در رفتار این گروه از معاملهگران میشود، غافل از آنکه این صعودها با خرید همفکران این نوع از معاملهگران رقم خورده است و پس از مدتی، دیگر نمیتوان خریداری برای سهام این گروه پیدا کرد.
مشکل آنجاست که سوداگری حرفهای همانطور که اشاره شد مخصوص افراد خبره و باتجربه بازار سهام است که ریسکپذیری بسیار بالایی دارند. اما افرادی که در دوران رشد هیجانی بورس وارد سهام میشوند، هیچ کدام از این ویژگیها را ندارند و صرفا تکثر آنها که بر روند قیمتها اثرگذار است منجر به نوعی توهم خودتاییدشونده میشود.
الگوی تکراری رونق سهام
همانطور که بارها تاکید شده است، دورههای رونق بورس عموما با محرکهای بنیادی آغاز میشود و در زمانی که آینده سهام از نگاه عمومی جذابیتی ندارد، برخی کارشناسان بهبود وضعیت بورس را پیشبینی میکنند. این مساله به تدریج باعث ورود آهسته برخی سرمایهگذاران به سهام با پشتوانه بنیادی میشود و رشد قیمت آرام و پیوسته آنها را رقم میزند. اما به تدریج با هجوم بیشتر پول افراد تازهوارد، موج صعودی در تمامی سهام فراگیر میشود. بهطوری که صرفا حضور نقدینگی پرقدرت تعیینکننده روند قیمتها در کوتاهمدت میشود. این الگوی تکراری در بورس تهران موجب خساراتی جدی است که در ادامه بیشتر تشریح میشوند.
در بررسی ریشههای این رفتار عوامل مختلفی دخیل هستند. نخستین مساله تمایل بالای ایرانیان به سرمایهگذاری مستقیم در بورس است که در دنیا چندان مرسوم نیست. در حال حاضر بیش از 10 میلیون کد سهامداری در بورس تهران داریم که رقم تعجبآوری در مقایسه با بازارهای سهام جهانی است. عامل دوم که بیربط به مساله قبلی نیست به ناشناخته بودن صندوقهای سرمایهگذاری و عدم اعتماد عمومی به آنها بهعنوان کانال اصلی ورود پول افراد حقیقی بازمیگردد. سومین ریشه به ابزارهای مالی بورس تهران برمیگردد که به اصطلاح بورسیها بازار را یکطرفه کرده است. به این معنا که سهامداران فقط در زمان رشد قیمتها میتوانند سود کسب کنند. این در حالی است که «فروش استقراضی» در بورسهای جهانی کمک میکند تا سرمایهگذاران در مسیر نزولی نیز کسب سود کنند. این مساله نه تنها باعث میشود همواره پولها در سهام در گردش باشد، بلکه امتیاز ویژهای به تحلیلگری میدهد که مسیر واقعی قیمتها را پیشبینی کند، نه آنکه صرفا بر موج سوار شده باشد. عمق کم معاملات و محدود بودن بازیگران اثرگذار از دیگر عوامل شکلگیری الگوی رونق بورس تهران محسوب میشوند.
بازنده موجسواری در کوتاهمدت
اکنون پرسش مهم آن است که بازندگان این نوع الگوی رفتاری چه کسانی هستند. در شرایط کنونی بسیاری از تحلیلگران نسبت به عملکرد خود احساس نارضایتی دارند. زیرا آنها با بررسی مستمر خود و شناسایی فرصتهای مطلوب سرمایهگذاری طی ماههای اخیر توانستهاند در سهام بنیادی سود متعارفی کسب کنند. اما مشاهده میکنند برخی افراد تازهوارد که مثلا در یک سهم بازار پایهای وارد شدهاند، در کمتر از چند هفته سودهای نامتعارف بیش از 100 درصدی را کسب کردهاند. بنابراین، اولین بازنده موجسواری در کوتاهمدت، بخش مهمی از تحلیلگران محسوب میشوند.
در توضیح این رفتار باید به ماهیت ریسکپذیری در معاملات سهام توجه شود. بهطور عمومی ورود به بازار سهام نیازمند ریسکپذیری است. بنابراین، در شرایط متعادل بسیاری از مردم ترجیح میدهند بخش کمتری از سرمایه خود را در این بازار حفظ کنند. در چنین وضعیتی، تحلیلگران با شناسایی دقیق فرصتها به نوعی ریسکپذیری بیشتری نسبت به سایرین پیدا و در ادامه از خرید خود سود مناسبی کسب میکنند. اما در دورههای رونق هیجانی، ریسکپذیری عمومی بالا رفته و پولهای زیادی وارد سهام شدهاند. این بار، تحلیلگران هستند که به دلیل مشاهده ریسکهای مختلف از ریسکپذیری پایینتری نسبت به افراد تازهوارد که هیچ شناختی از ریسکهای آتی ندارند برخوردارند. در نتیجه تحلیلگران از جریانهای ایجادشده از نقدینگی در بسیاری از موارد جا میمانند و احساس خسران میکنند.
تاوان رفتار دستهجمعی در بلندمدت
طبیعی است افرادی که در ابتدای موج وارد سهام شدهاند سودهای مناسبی را کسب میکنند و موجب طمع بیشتر آنها میشود. همچنین، تازهواردهای دیگری با مشاهده این وضعیت به موجهای اینچنینی میپیوندند. ریشه این رفتار دستهجمعی، نگرانی افراد از احتمال عدم آگاهی نسبت به تحولات آینده است. به عبارت دقیقتر، سرمایهگذاران احساس میکنند هجوم نقدینگی از سوی افراد مختلف احتمالا با پشتوانهای صورت میپذیرد که احتمالا آنها نسبت به آن ناآگاه هستند. اما تجربه تاریخی تمامی بازارهای مالی نشان میدهد، قیمتها نمیتوانند در بلندمدت از واقعیت بنیادی خود فاصله بگیرند. بنابراین با مشخص شدن نشانههای حبابی شدن قیمتها روند بازارها معکوس میشود و دیگر خریداری برای داراییها با قیمتهایی بالاتر از ارزش ذاتی آنها وجود ندارد. این شرایط باعث میشود تا افرادی که در انتهای موج هیجانی وارد شدهاند یا سرمایهگذارانی که با طمع کسب سودهای نامتناهی، پولهای جدیدی وارد کردهاند با زیان سنگینی مواجه شوند.
در این شرایط تحلیلگران که چنین ریسکهایی را پیشتر شناسایی کرده بودند از بازندگان مستقیم این چرخش مسیر جدا میشوند. اما این فقط یک روی ماجراست. تجربه زیانهای سنگین پس از پایان موج هیجانی باعث بیاطمینانی عموم جامعه نسبت به بازار سهام میشود. همچنین به دلیل یکطرفه بودن بورس تهران، با قرار گرفتن در مسیر نزولی، ارزش معاملات افت سنگینی تجربه میکند. بنابراین، بورس تهران عموما در دورههای اصلاحی وارد رکود معاملاتی میشود که بازندگانی عمومیتر دارد. زیرا نه تنها اعتماد به سهام در سطحی از عموم جامعه سلب شده، بلکه با رکود معاملاتی بخشهای مختلف بورس با خسران مواجه شوند. قطعا دوره پررونق بورس در سال 92 را بسیاری از فعالان به یاد دارند که فعالیت شرکتهای خدماتی بورس از جمله کارگزاریها، شرکتهای مشاوره و صندوقهای سرمایهگذاری سکه شده بود. اما ورود به رکود طولانیمدت در سال 93 باعث شد تا بسیاری از این بخشها با زیانهایی جدی مواجه شوند. به این ترتیب، حتی تحلیلگران به دلیل منزوی شدن سهام با شرایطی نامطلوب مواجه میشوند.
بهعنوان یک شاهد دیگر از موجهای صعودی بورس تهران میتوان به زمستان سال 94 و همزمان با اجرایی شدن برجام اشاره کرد. جایی که در کمتر از 4 ماه شاخص گروه خودرو حدود 200 درصد بازدهی داشت. اما مشاهده میشود از فروردین سال 95 تا تیر، بیش از 27 درصد افت شاخص در این گروه رقم خورد. یعنی سرمایهگذارانی که در اوج رونق سهام گروه خودرو وارد شدند، طی سه ماه بیش از یک چهارم سرمایه خود را از دست دادند.
خطای بزرگ مقام ناظر
با توجه به الگوها و تجربههای یادشده باید در جست و جوی راه حل بود. بسیاری از پیشکسوتان بازار سرمایه نقش مقام ناظر را در این شرایط بسیار پررنگ میدانند. سازمان بورس میتواند در جلوگیری از تکرار این الگوهای غلط نقشی موثر ایفا کند و با اقداماتی سازنده و البته سریع مانع از تکرار تجربههای تلخ گذشته شود. «دنیایاقتصاد» در گزارشها و میزگردهای مختلفی این مساله را بررسی کرده است و باز هم بر آن تاکید میشود.
اولا برای آنکه نقدینگی پرقدرت کنونی به جای ایجاد حباب قیمتی، بهطور موثر جذب تولید شود باید به تعمیق بورس تهران پرداخت. این امر از دو کانال میتواند صورت پذیرد: عرضه اولیه شرکتهای سهامی جدید، افزایش سهام شناور شرکتهای فعلی. ورود شرکتهای تازه به بورس نه تنها پولها را به سمت تولید واقعی و نه سفتهبازی در بازار ثانویه میبرد، بلکه با ایجاد فرصتهای بیشتر سرمایهگذاری مانع از تمرکز نقدینگی و ایجاد حباب قیمتی میشود. بررسیها نشان میدهد سهام شناور آزاد شرکتهای موجود در بورس تهران کمی بیش از 15 درصد است. این در حالی است که در بازارهای توسعه یافته این رقم بیش از 80 درصد است. اگر سازمان بورس در اقدامی تازه شرکتها را ملزم کند در بازه کوتاهمدت سهام شناور خود را به متوسط 40 درصدی برسانند، نقدینگی تازه به آسانی جذب اقتصاد واقعی خواهد شد. ظرفیت بسیار قدرتمندی که بار دیگر مشاهده میشود مغفول واقع شده است. ارزش بازار کنونی بورس و فرابورس حدود 800 هزار میلیارد تومان است و با عرضه 25 درصد سهام تازه به شناور شرکتها میتوان حدود 200 هزار میلیارد تومان نقدینگی تازه را جذب کرد. این سطح از نقدینگی نه تنها برای اقتصاد مفید است، بلکه مانع از حبابی شدن قیمت سهام خواهد شد. همچنین با افزایش سهام شناور آزاد، رونق معاملاتی بورس در بلندمدت نیز تامین خواهد شد. گام دیگری که مقام ناظر باید فورا نسبت به آن اقدام کند بحث حل مشکلات ساختاری بازار سهام است. محدودیت دامنه نوسان به اعتقاد کارشناسان مانعی در برابر تحلیل است و موجهای سفتهبازی را تشدید میکند. وقتی دامنه نوسان وجود دارد و دائما صفهای خرید و فروش تشکیل میشود، سرمایهگذاران نیازی به تحلیل دقیق شرکتها پیدا نمیکنند. به عبارت دقیقتر، صرف شناسایی جریان نقدینگی با استفاده از صفهای خرید و فروش، ملاک سرمایهگذاری بورسبازان میشود. حال آنکه در نبود محدودیت نوسان، افراد باید بدانند که یک سهم دقیقا در چه قیمتی ارزش خرید دارد و در چه سطحی باید فروشنده باشند. این مساله سبب میشود مراجعه به تحلیلگران افزایش یابد و ریسکهای واقعی بازار عیان شود. متاسفانه به نظر میرسد مقام ناظر برای اصلاح این شرایط چابکی لازم را نداشته است. در حالی که ماههاست رسانهها و کارشناسان بر این موارد تاکید میکنند و با وجود رشد 88 درصدی شاخص بورس از ابتدای سال، هنوز اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است.
پولسازی مقطعی یا دائمی در بورس؟
بر اساس آنچه اشاره شد میتوان نتیجه گرفت که بورس محل مناسبی برای «دورهگردی» نیست و کسب سودهای نامتعارف در کوتاهمدت آثار زیانباری نه تنها برای سرمایهگذاران، بلکه برای کل صنایع مالی وابسته به سهام دارد. نگاه به بورس باید مشابه سایر بازارهای سرمایهگذاری بلندمدت باشد و نمیتوان در این بازار یکشبه به ثروتهای فراوانی رسید. اگر سرمایهگذاری در سهام با آموزش مناسب یا از دروازههای استاندارد آن نظیر صندوقها و سبدگردانها صورت گیرد میتواند منبعی جذاب برای کسب سود دائمی محسوب شود. هرچند سال جاری عموم افراد تا کنون سودهای مناسبی کسب کردهاند، اما سال 96 بسیاری از موجهای سفتهبازی با شکست جدی مواجه شدند. این در حالی است که سال گذشته تیمهای تحلیلی باسابقه توانستند سودهای بسیار مناسبی حتی حدود 100 درصدی کسب کنند. بنابراین، اگر فرهنگسازی و همزمان بسترسازی مناسب در مورد بورس تهران صورت گیرد، این بازار کشورمان میتواند عمق بیشتری پیدا کند و نقش موثری برای رونق بخش واقعی اقتصاد داشته باشد. به این ترتیب، بورس الگویی بسیار مناسب برای سایر بازارها نظیر ارز و سکه خواهد شد که بهطور کلی جریانهای سفتهبازی از نوع مخرب آن را کوچک و کوچکتر خواهد کرد.