برخی از جسورانهترین سیاستهای رئیسجمهور آمریکا تحت شعار «عظمت را دوباره به آمریکا برگردانیم» ممکن است آسیبهای جبرانناپذیری به اقتصاد این کشور وارد کند.
تعرفههای ترامپ به نابودی سلطه دلار ختم میشود
25 اسفند 1403 ساعت 11:44
برخی از جسورانهترین سیاستهای رئیسجمهور آمریکا تحت شعار «عظمت را دوباره به آمریکا برگردانیم» ممکن است آسیبهای جبرانناپذیری به اقتصاد این کشور وارد کند.
به گزارش سرمایه گذاری آنلاین ،دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، با توفانی از تغییرات در وضعیت موجود در واشنگتن دی سی و روابط آمریکا با جهان آغاز شد.
سرعت تغییرات از هدف قرار دادن کانادا به عنوان ثابت قدمترین متحد آمریکا تا اعمال تعرفههای سنگین بر واردات از چین، و ایده اشغال غزه توسط آمریکا، تا تهدید به الحاق گرینلند و تصمیم به تماس با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه برای تلاش برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، بیش از حد سریع بوده است.
شلیک تعرفهها به قلب دلار
تعرفههای ترامپ ممکن است تکان دهندهترین تغییر سیاست خارجی دولت دوم ترامپ نباشد، اما ممکن است در بلندمدت، پرپیامدترین آنها باشد. طرح ترامپ برای تعرفهها مانند تمام اقدامات خبرساز او در سیاست خارجی، بخشی از برنامه بازی بیش از حد او برای تغییر شکل اقتصاد آمریکا است. ترامپ میگوید تعرفههایی را بر اروپا، چین و هر کشور دیگری که با آمریکا تجارت میکند، وضع خواهد کرد تا تولید را به خانه بازگرداند و «آمریکا را دوباره بزرگ کند».
اما در این مورد، جسارت ترامپ بعید است که او را به اهداف بلندمدت خود نزدیکتر کند، زیرا این تعرفهها در نهایت بر دلار آمریکا تاثیر خواهند گذاشت.
هزینههای تولید در آمریکا، بسیار بالاتر از حتی اروپا است، چه رسد به آسیا، و بنابراین، تاثیر فوری تعرفهها و تهدیدهای ترامپ، به شکل اجتناب ناپذیری، انتظارات تورمی را بالاتر برده و همچنین آغازگر چرخه جدیدی از قدرت دلار آمریکا در مقابل سایر ارزهای بزرگ خواهد بود. اگرچه ممکن است به نظر برسد که دلار قویتر، تورم آمریکا را ضعیف میکند، اما تعرفهها و تهدید ناشی از دلار قویتر، هزینههای بیشتری را به تجارت اضافه میکند که مزیت بالقوه آن را به حداقل میرساند. بعلاوه، فدرال رزرو آمریکا، چرخه کاهش نرخ خود را متوقف کرده است، در حالیکه سایر بانکهای مرکزی بزرگ مانند بانک مرکزی انگلیس و بانک مرکزی اروپا، کاهش نرخهای خود را ادامه میدهند، زیرا ترس آنها از افزایش مجدد تورم، با نیاز به تحریک رشد در مواجهه با تهدیدهای تجاری، همراه شده است.
با این حال، ساختار سیستم پولی بینالمللی که دلار آمریکا در آن غالب است، به معنای آن است که انتظارات بازدهی بالاتر برای داراییهای آمریکا، تنها باعث تقویت بیشتر دلار میشود. به مدت طولانی، تقاضای جهانی برای ارز آمریکا، به این معنی بوده است که صادرات اصلی این کشور، ارز و محصولات مالی مربوط به آن بوده است. این «امتیاز گزاف» منحصربهفرد، همان چیزی است که واشنگتن را قادر میسازد تا هم کسری تجاری و هم کسری مالی را بدون هیچ گونه فشار عمدهای بر اقتصادش، داشته باشد.
ترامپ به طور فزاینده ای به اهمیت حفاظت از این سیستم پی برده است و به اعمال تعرفههای ۱۰۰ درصدی و اقدامات دیگر علیه کشورهایی تهدید کرده که به دنبال دلارزدایی و پذیرش سازمان «بریکس» مورد حمایت روسیه و چین هستند.
نقشه دشوار ترامپ
ترامپ امروز وظیفه خود را نه تنها تنظیم مجدد سیاست های مالی برای حمایت از تولید داخلی آمریکا، بلکه ایجاد قوانین جدید نظم پولی بینالمللی نیز میداند. به زبان ساده، رئیسجمهور آمریکا میخواهد اطمینان حاصل کند که دلار آمریکا میتواند با ارزش ضعیفتری در مقایسه با سایر ارزها معامله شود؛ بدون اینکه مرکزیت این ارز و به ویژه اوراق قرضه دولتی آمریکا در سیستم پولی بینالمللی، ضعیف شود.
این موضوع، به بحث در مورد اینکه آیا دولت ترامپ قصد دارد با سایر دولتها و بانکهای مرکزی آنها به توافقهای تثبیتکننده دلار دست یابد یا خیر، انجامیده است. با این حال، چنین اقدامی بسیار دشوار خواهد بود، زیرا هرگونه توافقی باید بر چین متمرکز شود. اما این کشور بسیار کمتر به چنین مذاکراتی علاقمند است.
ترامپ مایل است این سیستم را برای کسب امتیازات و دستیابی به اهداف بلندمدت خود، حتی زمانی که هیچ ارتباطی با تجارت نداشته باشد، به سلاح تبدیل کند. حتی سرسخت ترین متحدان آمریکا باید برای تهدیدهایی که بسیار فراتر از تعرفهها هستند، آماده شوند. این در تهدید اواخر ژانویه ترامپ مبنی بر «تحریمهای خزانهداری، بانکی و مالی» علیه کلمبیا در صورت عدم پذیرش هواپیماهای نظامی که مهاجران اخراج شده را تحویل میدادند، به خوبی نمایان شد؛ تحریمهایی که معمولا علیه کره شمالی، ایران و روسیه اعمال میشوند.
چنین تهدیدهایی دقیقا به دلیل دلار، اوراق بهادار دولتی و مرکزیت گسترده تر سیستم مالی آمریکا در اقتصاد جهانی، ویرانی اقتصادی بسیار بیشتری را نسبت به تعرفهها نشان میدهند.
با این حال، تمایل دولت ترامپ برای استفاده از چنین تهدیدهایی علیه متحدان، به معنای آن است که امید چندانی به ورود به مذاکره با چین به همراه متحدانی که از نظر اقتصادی از این کشور حمایت میکنند، ندارد. پکن و سایر حامیان فرسایش سیستم دلار، به دنبال بهره برداری از این ضعفها خواهند بود. برای مثال، برای پوتین این حتی مهمتر از تضعیف ناتو است. او تقریبا یک و نیم برابر از زمان آغاز جنگ در اوکراین، از سیستم دلاری نام برده است.
نابودی سیستم دلار و پیامد ویرانگر آن برای اقتصاد آمریکا
ترامپ در تلاش است تا نظام پولی بینالمللی را به نفع آمریکا تغییر دهد، اما تاکنون اقدامات او نشان میدهد که درک رئیسجمهور آمریکا از آن در بهترین حالت، سطحی است. هنگامی که مدت کوتاهی پس از مراسم تحلیفش، از او در مورد میزان هزینههای ناتو در اسپانیا پرسیده شد و ترامپ، این کشور را به اشتباه عضوی از بلوک بریکس نامید، این موضوع کاملا آشکار شد.
سیستم دلار آمریکا هرگز کاملا آمریکایی نبوده است. بخش عمده ای از آن در اروپا متولد شد؛ جایی که بانکها در دهه ۱۹۵۰ شروع به صدور وام به دلار کردند تا نیازها و تقاضای تامین مالی منطقه ای را برآورده کنند. به این ترتیب، ترامپ با برهم زدن وحدت سیاست خارجی میان آمریکا و اروپا که ظاهرا «آمریکا را دوباره بزرگ میکند»، ممکن است ناخواسته سیستم دلاری را که برای دههها، مسئول بیشتر قدرت و عظمت آمریکا بوده است، بر هم بزند.
تفاوت عمده میان کشورهای عضو بلوک بریکس و کشورهای اروپایی مانند اسپانیا، در این است که اعضای بریکس تقریبا همه مازاد تجارت بینالمللی را به دست میآورند و بیش از وارداتشان صادرات دارند، در حالی که تقریبا همیشه کنترل سرمایه قابل توجهی را حفظ میکنند.
از سوی دیگر، قدرت تجاری اروپا برای حفظ سطوح مخارج دولت در بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا یا انگلیس کافی نیست. همچنین در ژاپن که رقم بدهی به تولید ناخالص داخلی آن بیش از هر اقتصاد پیشرو دیگری است، نیز چنین نیست. به نوبه خود، پس از آمریکا، این متحدان تاریخی، وام گیرندگان اصلی در بازارهای سرمایه بینالمللی هستند، در حالی که کشورهای دارای مازاد درآمد، مانند بسیاری از اعضای بریکس، به دنبال سرمایه گذاری سرمایه خود هستند. به همین دلیل است که چین با وجود رقابت ژئوپلیتیک میان واشنگتن و پکن، دارنده شماره یک اوراق خزانه آمریکا است.
تحرکات ترامپ مانند تعرفهها و تهدیدات مرتبط با آن علیه متحدان، تمایل دارد این سیستم را تضعیف کند. تهدیدهای ژئوپلیتیکی او که هدفش نظم دادن مجدد به نظام پولی است، ممکن است پکن را هدف قرار دهد، اما رویکردش، نه تنها همسویی سیاسی میان آمریکا و متحدان تاریخی اش را برهم میزند، بلکه اتحاد اقتصادی آنها را نیز به خطر می اندازد.
بر اساس گزارش شبکه الجزیره، اگر ترامپ در رویکرد خود موفق بود، احتمالا مزایایی برای تولید آمریکا خواهد داشت. رشد ۱۰.۲ درصدی فعلی تولید ناخالص داخلی آمریکا، قطعا برای حامیان او جذاب خواهد بود. اما خطر این است که با هدف انجام این کار، سیستم دلار آمریکا را منفجر کند و این برای اقتصاد آمریکا ویرانگر خواهد بود و احتمالا نه تنها باعث تورم بزرگ، بلکه یک رکود چشمگیر خواهد شد.
کد مطلب: 91121