پرویز گلستانی که سال های ۷۰ تا ۷۷ معاون فنی و اقتصادی سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار بود، از بازار سرمایه دهه ۷۰ ایران می گوید. روزهایی که تقاضا برای خرید سهام زیاد شده بود و این نگرانی وجود داشت که چگونه باید به آن پاسخ داد؟
به گزارش پایگاه خبری سرمایه گذاری آنلاین،پرویز گلستانی، معاون فنی و اقتصادی سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار طی سال های 70 تا 77، از سال های تثبیت بورس پس از انقلاب گفت.
سال 1318 در آمل به دنیا آمدم و 1344 شمسی کار خود را در بانک توسعه صنعتی و معدنی سابق که اکنون به بانک صنعت و معدن تبدیل شده شروع کردم. آنجا بانک تخصصی بود، نه یک بنگاه تجاری، و خدمات عمومی انجام نمی داد! کار آنها صرفا ارایه تسهیلات به صنایع بزرگ و متوسط بود. این بانک با همین رویکرد در سال 1345 با کمک وزارت خانه های ذی ربط قانون بورس را تدوین کرد و سال 1347 در اصلاح قانون تجارت (1311) که اواخر همان سال به تصویب مجلس شورای ملی رسید مشارکت داشت.
سال 1354 مشاور اجرایی مدیر عامل وقت در بانک توسعه صنعتی و معدنی بودم و این آخرین مسئولیت من در آنجا بود. سپس در ایران سه بانک منطقه ای تاسیس شد که یکی از آنها در منطقه خزر (گیلان و مازندران) قرار داشت و نخستین مدیر عامل آنجا طی سال های 54 تا 58 شدم.
کار بانک های منطقه ای شبیه بانک توسعه صنعتی و معدنی بود! ما طرح های کوچک و متوسط صنعتی، کشاورزی و ساختمانی را بررسی می کردیم و چون مردم منطقه با نحوه نگارش طرح های توجیهی آشنا نبودند و امکان رفت و آمد به تهران را نیز نداشتند بنابراین به آنها کمک می کردیم طرح های اقتصادی را تدوین کنند و اگر قابل توجیه بود تسهیلات بگیرند.
در سال 1358 با مصوبه مورخ 58.03.17 شورای انقلاب، بانک ملی و برخی بانک های دیگر ادغام شدند و من به بانک توسعه صنعتی برگشتم بعد از آن مدتی در بخش خصوصی بودم تا اینکه در سال 70 وارد بورس شدم.
سال 70 آقای رجایی سلماسی، دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران که از دوره دانشکده با هم آشنا شده بودیم از من خواستند که به ایشان بپیوندم . به عنوان معاون فنی و اقتصادی وارد سازمان کارگزاران بورس شدم و تا سال 77 در آنجا فعال بودم.
سال 70 تثبیت آغاز شد
در اواخر سال 68 با روی کار آمدن دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی برنامه اول 5 ساله توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. خصوصی سازی یکی از موارد پیش بینی شده در این برنامه بود و واگذاری شرکت ها به مدیران، کارمندان و کارگران، واگذاری از طریق مزایده عمومی و واگذاری از طریق بورس اوراق بهادار سه روشی بود که برای آن پیشنهاد دادند. هر سه روش اجرا شد اما فقط واگذاری از طریق بورس بود که بدون حرف و حدیث صورت گرفت. مقرر شد تعدادی شرکت متوسط و بزرگ تولیدی در بورس پذیرش شوند و به بورس هم ابلاغ کردند.
از طرفی در آن زمان مردم در موسساتی همچون *سحر و الیکا* سرمایه گذاری می کردند که مشکلاتی در دریافت سود و حتی اصل آن برای این شرکت ها به وجود آمد یا فعالیت آنها متوقف شد یا ورشکست شدند و سرمایه های مردم آسیب دید! در نتیجه سرمایه گذاران به بورس روی آوردند و صنایع حاضر در بازار سرمایه را انتخاب کردند. روزهایی وجود داشت که قبل از بازگشایی درب بورس تعدادی از مردم در آنجا ازدحام می کردند و این نشان از استقبال بود! استقبال نیاز به جواب گویی داشت و جواب گویی نیاز به ابزار مالی!
تنها ابزار مالی در آن زمان سهام شرکت ها بود! اما تعداد شرکت ها به واسطه مصوبه شورای انقلاب کاهش پیدا کرده بود. بانک ها، بیمه ها و صنایع بزرگ خصوصی نیز مانند ایران ناسیونال (ایران خودرو) ملی اعلام شدند و از بورس بیرون آمده بودند. بنابراین ما در سال 70 تعداد کمی شرکت در بورس داشتیم و از 105 شرکت حاضر در بورس به عدد 54 رسیده بودیم.
تقاضا برای خرید سهام زیاد شده بود و این نگرانی وجود داشت که باید چگونه این تقاضا را پاسخ دهیم؟ در نتیجه یکی از کارهایی که باید انجام می دادیم این بود که هیات پذیرش را فعال تر کنیم و خوشبختانه شرکت های زیادی چه دولتی و چه خصوصی آرام آرام در بورس پذیرش شدند! هرچند پذیرش شرکت ها باید خیلی با دقت صورت می گرفت.
همان موقع برخی روزنامه ها بورس را به عنوان یکی از تشکیلات غربی معرفی می کردند و عده ای نیز می گفتند بورس یک قمارخانه است! و بعد ها در این زمینه مصاحبه های زیادی با دبیرکل انجام گرفت و خوشبختانه اعتماد مردم جلب شد و روند رو به رشد بورس ادامه پیدا کرد.
تقاضای داد و ستد روزانه به 70 یا 80 رسید و در مقایسه با سال 68 یعنی عدد صفر بسیار زیاد شده بود، میزان تقاضا به شکلی نبود که نتوانیم به آن پاسخ دهیم اما به آینده فکر می کردم! اکنون تقاضا 80 است اما این امکان هست که سال آینده به 180 برسد، پنج سال بعد چه میزان است؟!
اوایل دهه 70 داد و ستد دستی بود. خاطرم هست یک سالن معاملات و یک میز کنفرانس داشتیم، تعداد معدودی هم کارگزار فعالیت می کردند. کارگزاران ساعات معاملات پشت میز کنفرانس و نماینده سازمان هم بالا می نشست. کارگزاران عرضه ها و خریداران تقاضاها را با نرخ اعلام می کردند، دست بالا می بردند و عرضه و تقاضا تبادل می شد و نماینده ما یادداشت می کرد. این فرآیند با تعداد معاملات پایین امکان پذیر بود و مدیریت دستی کار سختی نبود.
بعد آقای رجایی یک سرور و تعدادی کامپیوتر خرید و آخر معاملات روزانه، اطلاعات را وارد سیستم می کرد، پس از آن ما به دنبال خرید یک سیستم مکانیزه رفتیم که بتواند نیاز های آینده را تامین کند و در این راه دو مشکل داشتیم، پول و نیروهای فنی توانا در دسترس نبود!
آقای رجایی سلماسی اصرار داشت این کار انجام شود و با دکتر عادلی (رییس کل بانک مرکزی) مشکل را مطرح کرد، دکتر عادلی نیز عنوان می کند که اکنون تعداد معاملات کم است اما در آینده ادامه دادن با این روش امکان پذیر نیست و هر دو مشکل شما را حل می کنم! به شما پول قرض می دهم. علاوه بر آن، شرکت ملی انفورماتیک مدیران با تجربه ای دارد و در حال طراحی سیستم مکانیزه بانکها است و در این زمینه می تواند به شما کمک کند و اینگونه، مشکل ما حل شد.
من به عنوان معاون اقتصادی و فنی از طرف سازمان متولی این کار شدم و بانک مرکزی و دکتر الهی و نجاتی از مدیران ارشد شرکت ملی انفورماتیک در این زمینه به ما کمک کردند. اولین مسئله این بود که برای چه تعداد تقاضا باید این سیستم را بخریم؟ من کارگزاران را جمع کردم و از آنها پرسیدم پیش بینی می کنید تعداد تقاضای روزانه در پنج ساله آینده به چند برسد؟ از 1000 تا2000 تقاضا پیش بینی شد و من به عدد 5000 رسیدم و با تایید هیات مدیره ما تصمیم به خرید سیستمی با حجم 5000 تایی گرفتیم!
گروه ما یک گزارش تهیه کرد و مزایا و معایب و قیمت ها همه کنار هم گذاشته شد. بعد هیات مدیره بورس تصویب کرد که آن را از بورس کلگری کانادا بخریم. شرایط کشور، قوانین بورس و نیازمندی های ما با مقررات بورس کلگری و پاریس و کانادا فرق داشت بنابراین باید فارسی سازی و بومی سازی صورت می گرفت!
ما با کمک بانک مرکزی شرکتی برای این کار خاص ایجاد کردیم و من به عنوان مدیر عامل این شرکت انتخاب شدم و شرکت خدمات بورس تهران کار خود را آغاز کرد. در این شرکت جدید سه نفر مهندس نرم افزار استخدام شدند و آنها را کانادا فرستادیم که در آنجا آموزش ببینند! این موضوع حدود 6 تا 8 ماه طول کشید و خوشبختانه ما اولین بار در خرداد ماه سال 73 سیستم را راه اندازی کردیم و رئیس جمهور وقت مرحوم هاشمی آمدند آن را افتتاح کردند. این سیستم دو کمک بزرگ به ما کرد که اکنون نیز آثارش هویداست! یکی اینکه تعداد معاملات بالا رفت و دوم اینکه نظارت بر فعالیت ها افزایش پیدا کرد و تبانی و تخلف تقریبا به صفر رسید.
کار دیگری که باید انجام می شد فرهنگ سازی بود. دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار از همه فرصتهای مختلف استفاده می کرد. در تلویزیون و با رسانه های نوشتاری صحبت می کرد. هرچند رسانه ملی کمک زیادی به ما نکرد. ما با آنها صحبت می کردیم که حداقل هفته ای یک ساعت به ما زمان بدهید تا مسئولین بورس و کارگزاران درباره مسائل بازار سرمایه صحبت کنند و مردم با آن آشنا شوند ولی آنها به هیچ وجه به ما کمک نکردند. می گفتند پول بدهید و ما هم پول نداشتیم و برای این موضوع بسیار مهم فرهنگی کاری نشد.
سال 46 بورس به دنیا آمد و آرام آرام توانست نظر مردم را جلب کند و اکنون که شرایط را با دهه 70 مقایسه می کنیم شرایط به مراتب خیلی بهتر شده و اعتماد مردم به بازار سرمایه نیز افزایش یافته است.