در علم اقتصاد رانت درآمدی است که بیتلاش به دست میآید. رانت خوارها با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی شان یا از طریق آشنایانی که صاحب این نفوذ هستند به صورت غیرقانونی به منابع مالی دست پیدا میکنند و به کسب ثروت میپردازند.
به گزارش پایگاه خبری سرمایه گذاری آنلاین،نقطه شروع جریان فکری در مورد رانت، تجزیه و تحلیل آثار و پیامدهای ناشی از انحصار است. رانت در اثر ایجاد یک انحصار در اطلاعات یا کالا یا مانند آن ایجاد می شود و اساسا به دلیل ابهام و عدم شفافیت به وجود می آید لذا در هر بازار یا مکانی که شفافیت افزایش یابد، رانت خود به خود کاهش و یا حذف می گردد. یکی از شفاف ترین ارکان اقتصاد، بازار سرمایه است که بر اساس ریشه و محتوای آن بایستی در آن ماهیت معاملات، اطلاعات مربوطه و دلایل نوسان قیمتی مشخص و عیان باشد لذا ماهیت بازار سرمایه با رانت سازگار نیست یا حداقل با حجم گسترده رانت در تضاد است. البته در بازار سرمایه غیر شفاف انواع مختلفی از رانت ممکن است ایجاد گردد مانند رانت اطلاعاتی که از اهمیت زیادی برخوردار است.
امروزه در تمام دنیا رانت و رفتار رانت جویانه به عنوان محرک منفی در رشد اقتصادی معرفی می گردد. ناکارایی حاصل شده از رانت را می توان در سه زمینه در اقتصاد یا در نمونه کوچک تر آن یعنی بازار سرمایه مشاهده کرد؛
1) سرمایه گذاری اولیه توسط افراد رانت جو
2) نیروهای انسانی و افراد وابسته که به منظور تنظیم رانت ها استخدام و مشغول به کار هستند
3) منابعی که جهت اعمال نفوذ توسط افراد رانت جو برای کسب امتیاز صرف می گردد
هر سه زمینه فوق ضمن اتلاف منابع، موجب ناکارایی در بازار یا اقتصاد کشور خواهد شد و طبیعی ست که در بازار سرمایه ای که منابع در جهت خاص اتلاف می گردد، رشد کمتری مشاهده خواهد شد و بستر برای ناکارایی بازار و فرار سرمایه فراهم می شود.
منطقی ست که در شرایطی که رانت بر بازار حاکم باشد به واسطه رانت جویی سایر فعالان؛ خلاقیت، نوآوری و کارایی کاهش خواهد یافت و در زمان عدم وجود رانت، انگیزه های واقعی برای رشد و رقابت میان عوامل بازار افزایش می یابد.
نخستین قضیه بنیادی در رفاه اقتصادی نشان می دهد که شرط اصلی ایجاد تعادل در رقابت، تخصیص بهینه منابع است اما شاید برای اولین بار در سال 1970 بود که دو محقق نظریه کارایی پارتو رو مطرح نمودند تا جامعه نزدیک بودن اقتصاد با واقعیت ها را باور کند. نظریه پارتو حالتی از تخصیص منابع را شرح می دهد که در آن امکان بهتر نمودن وضعیت یک فرد بدون بدتر کردن وضعیت فردی دیگر وجود ندارد. در رقابت تعادلی فرض بر عدم وجود رانت اقتصادی میان افراد یا شرکت هاست و در چنین شرایطی می توان یک بازار کارا و ایده آل را بدست آورد و حال آنکه در هر بازاری، تنها راه بقای تعادل در بلند مدت، حذف رانت و عدم وجود اثر پارتو در سیستم است.
اما آیا رانت در بورس ها دیده می شود؟ پاسخ مشخص است، عموما کشورهایی با اقتصاد غیر شفاف (شامل کشورهای جهان سوم) با بازارهای سرمایه کوچک از ضعف اطلاعاتی رنج می برند و ضعف اطلاعاتی به معنای عدم شفافیت و در نتیجه عدم اعتماد سرمایه گذاران است. شفافیت و حذف یا کاهش رانت موجب ورود سرمایه خواهد شد که این اتفاق در بورس های بزرگ به وضوح قابل مشاهده است و از طرفی با بزرگتر شدن بازار سرمایه رقابت تعادلی در بلند مدت میان فعالان بازار سرمایه با حفظ انگیزه رقابتی باقی خواهد ماند. در جوامع روبه رشد همواره سعی بر آن است که با ارائه راه حل هایی از ایجاد امتیازات ناشی از انحصار و رانت اطلاعاتی جلوگیری به عمل آید و این اصل در بازار سرمایه کشورهای توسعه یافته اهمیت ویژه ای دارد و برای رانت های ایجاد شده در بازار سرمایه و استفاده از آن جرایم سنگینی در نظر گرفته می شود.
باید در نظر داشت رانت گاها به صورت قانونی ایجاد می شود که دلیل آن را می توان به خلا قانونی نسبت داد این در حالی ست که نوع دیگری از رانت به عنوان خلاف قانون در ابتدای امر در ذهن نقش می بندد. رانت در هر دو شکل عامل اختلال برای اقتصاد و ویترین شیشه ای اقتصاد یعنی بازار بورس خواهد بود و اثرات منفی آن نه تنها کارایی بازارهای مالی را به شدت کاهش می دهد بلکه همانگونه که اشاره شد با صرف منابع به شکل غیر اصولی زمینه ایجاد روند منفی در فاکتورهای کلان و خرد اقتصاد را فراهم می آورد.
برای مثال در فروش یک محصول در بورس کالا یا انرژی به دلیل وجود قیمت و اطلاعات فروشنده و خریدار، رانت های موجود در بخش غیر قانونی ذاتا حذف یا کم خواهند شد. مثالا چندین سال قبل قیمت مفتول مسی توسط شرکت ملی مس مشخص و تعیین می شد و با شرایط خاص به شکل انحصاری در بازار آزاد به فروش می رسید اما طی سالیان اخیر که مس در بورس کالا پذیرش شده است، روند قیمتی مس در بورس کالا را می توان منطبق بر تحولات بازارهای جهانی و نرخ ارز به دست آورد و رانت های پیشین برای فعالان صنعت مس و این کالا حذف گردید.
یا برای مثالی شفاف تر، در بازار بورس اوراق بهادار حجم معاملات، قیمت و سهامداران یک شرکت و تحرکات آن ها را می توان مشاهده کرد (اگرچه ممکن است اطلاعات کامل نباشد) اما در خصوص اوراق پدیده شاندیز که در خارج از بازار سرمایه قیمت گذاری می شد به دلیل وجود رانت برای عده ای خاص و عدم شفافیت در اطلاعات شرکت، قیمت گذاری اشتباه از سوی سهامداران صورت گرفت و هنوز پس از گذشت سال ها، سهامداران موفق به تسویه کامل و فروش اوراق خود حتی به قیمت منصفانه نشده اند. همچنین از سوی دیگر سهام شرکت هایی نظیر بورس کالا ، بورس انرژی یا فرابورس طی سال های اخیر با پذیرش در بازار سرمایه بازدهی قابل توجهی به سهامداران داده اند که حکایت از ارزش گذاری درست تر در بازاری شفاف تر به نام بازار سرمایه است و این در حالی ست که ارزش بازار شرکت های مذکور در زمان پذیره نویسی یا عدم ورود به بازار شفاف تر، در سطوح نازلی قرار داشت.
لذا می توان بازار سرمایه را ذاتا ابزاری برای ارزش گذاری درست تر دارایی ها به واسطه کم کردن رانت در میان فعالان نامید و این مزیت تنها زمانی حفظ خواهد شد که شرایط رقابت بلند مدت بین فعالان حفظ گردد و از ایجاد انحصار به هر شکل در بازار سرمایه جلوگیری به عمل آید. بدیهی ست که مطابق با ذات این بازار، قوانین و دستورالعمل ها نباید فعالان را به عادت رانت جویی تشویق کند که در این صورت رسالت اصلی بازار سرمایه دچار انحراف شده است.